سیب گلاب
شاید شما هم مثل من روزانه شاهد برخی صحنه های غیر قابل هضم ! مربوط به ظاهر برخی و دختران و حتی زنان سن و سال دار در خیابانهای تهران و حتی خیلی از شهر های کوچک و بزرگ دیگر بوده باشید و گه گاه هم از طریق رسانه های دیداری و شنیداری نظرتان به بحث هایی که در این رابطه و ابعاد و راه های مواجهه با آن و ... در سطح عوام و خواص و مراکز تصمیم ساز و تصمیم گیر میشود ، جلب شده باشد. در این مطلب قصد دارم ذیل نکاتی این مشکل ، عمق آن ، نگرانی های تبعی و برخی راهکارهای موثر در مدیریت مساله را طرح و در معرض نقد و نظر شما قرار دهم. اولا باید در نظر داشت که در نگاه ایده آلیست ما همیشه آلودگی یک نقطه از یک پهنه بزرگ و سفید نظرها را از پاک بودن سایر نقاط منحرف و به سوی خود جلب و متمرکز میکند. ضمن اینکه هرزه گردی ، پرسه زنی و حضور بی مورد و بی هدف خیابانی معمولا عادتیست که در بین خانواده ها و افراد متدین و متشخص چه زن و چه مرد کمتر دیده میشود و پر دیدن خیابانها و معابر و برخی مناطق از افراد هرزه و یا بد پوشش همیشه دلیل اکثریت آنها در کل جامعه نیست، کما اینکه نتایج انتخاباتهای سالهای برگزار شده و مشاهده ترجیح کاندیداهای متعهد و متشرع بر سایرین از سوی مردم و همچنین برگزاری مراسمات پرشور و متعدد چندین هزار نفره مذهبی و راهپیمایی های میلیونی که به نوعی قدرت نمایی و عرض اندام عقبه مردمی ، مذهبی و اجتماعی نظام است میتوانند اماره هایی در تشخیص ترکیب فکری و شخصیتی اکثریت افراد اجتماع باشند. مضمونا نیز به یاد دارم که استاد قرائتی در یکی از صحبتهای خود استقبال جوانان از برنامه های مذهبی را با مثالی دایر بر چند صد برابر شدن زائران مسجد مقدس جمکران و افزایش روز افزون آن ، نسبت به گذشته بهتر ارزیابی کرده و اعلام نمودند که جوانان امروز ما بیش از گذشته به سمت معنویات گرایش دارند. به این بیفزایید تاکیدات مکرر حضرت آقا در همین موضوعات را. همچنین لازم است دقت داشته باشید که ظاهر غلط انداز ! خیلی از افراد با ظواهر نامناسب هنوز به باطن آنها آسیب نزده و در موارد متعددی شاهد این موضوع هستیم که فرد غافل از فلسفه حجاب و آثار و نتایج زیانبار بدپوششی اش برای خود و جامعه بوده و عوامل قابل بحث دیگری وی را به این سمت سوق داده است. به عبارت دیگر همه افراد بد پوشش و بد حجاب لجوج و مریض و معاند نیستند و مواجهه با آنها برخورد یکسانی را نمیطلبد.هر چند مقوله ارتباط ظاهر و باطن و بی ارتباط نبودن انها باهم بحث مفصل و بسیار جالبیست که در فرصتی مناسی تر به ان خواهم پرداخت. اما آنچه که بیش از همه به نوشتن این مطلب وادارم کرد مشاهده عدم مطالعه و بررسی دقیق موضوع و ضعف در ریشه یابی و النهایه ارائه راهکارهای ناقص و نصفه و نیمه منتج از آن است.خیلی از ماها به همه ریشه های متنوع پدیده بد حجابی و بد پوششی در بین برخی از مردم و بخصوص تعدادی از دختران جوانان و حتی پسران توجه نداریم و برای همین از پیدا کردن راه حل های موثر و بادوام عاجزیم . اسلام دین کامل و مکتب آینده نگریست ، ولی ما بعضی وقتها با فهم و اجرای ناقص تعالیم آن بعضا دچار مشکلاتی میشویم و جالب این است که برای حل آن هم قبل از آسیب شناسی رفتا خود به سراغ علتهای بیرونی و یافتن مقصری غیر از خود میرویم و یا به راه حلهای توصیه نشده ای متوسل میشویم. اسلام برای کلیه مراحل زندگی برنامه ها و دستورات دقیق و هدفمندی دارد که اجرای درست و به موقع آنها همچون کنار هم چیدن قطعات یک پازل ، میتواند تصویر مطلوب وعده داده شده را به شما نشان داده و از نتیجه لذت بخش کار منتقعتان کند. اسلام برای تعالی یک انسان از مراحل قبل از انعقاد نطفه - که نوع لقمه و خوراک روزانه پدر و مادر و ظرف زمانی و مکانی و معنوی اخلاق و رفتار جنسی آنها و ... را شامل میشود و دوران بارداری و بدو تولد و خردسالی و ... - تا آن هنگاه که جسم بیجانش در گور نهاده میشود برنامه ها و توصیه های دقیق ، کاربردی و حکیمانه متعددی دارد و مطالعه و بررسی سیره و زندگی بزرگان دین و نوابغ پرهیزگار ادوار حال و گذشته ما الگوهای موفقی از حرکت بر مدار همین برنامه عملیه را پیش روی ما نمایش میدهد. حال سوال این است : آیا همه پدران و مادران فرزندان امروز جامعه ما به وظایف خود در قبال برنامه های عملی اسلام در خصوص مراحل قبل ، حین و بعد از تولد فرزند خود آنطور که باید و شاید عمل کرده اند، اصلا آیا از آن اطلاع کافی داشته اند.چقدر خود برای رفع این بی اطلاعی تلاش کرده اند و چقدر نهادها و دستگا های متولی؟ آیا اکثریت پدران و مادران به وظایف تربیتی بسیار حساس خود به خصوص در دوره هفت ساله اول عمر کودک خود آنطور که شایسته است توجه کرده اند یا به سفره ای پهن و جمع کردن و رفع برخی نیازهای مادی اکتفا و آنها را به دامن مهدهای انتفاعی و غیر انتفاعی! سپرده تا آنها در کنار کسب درآمد با برنامه های من درآوردی و بی ریشه و حتی مخرب در وانفسای فقدان نظارت ، برای بچه هایشان مادری کنند. آیا اکثریت اقوام و نزدیکان و همسایگان بچه های موضوع بحث ، نقش خود را آنطور که دین مشخص کرده در قبال این بچه ها درست انجام داده اند؟ دایی و عمه و عمو و خاله و همسایه دلسوزی بوده اند؟ اصلا آیا رشد شخصیتی آنها نقشی برای خود قائل بوده اند یا بی تفاوت نظاره گر رشد سنی شان بوده و حتی از مشورت و کمک دادن به والدینشان هم دریغ کرده اند. آیا آموزش و پرورش و اکثریت معلم های ما در تربیت شاگردان خود به وظیفه ذاتی خود که همان یزکیهم و سپس یعلمهم و تقلید کار انبیا و تقدم پرورش بر آموزش است ، درست و کاربردی و کارآمد و آنگونه که توصیه و تاکید شده عمل کرده اند ، آیا تاکنون وقتی برای آسیب شناسی همه جانبه و ساختارشکنانه نوع رفتار خود و تلاش در جهت پرنگ کردن نقش تربیتی شان در فرصت مغتنم دوازده ساله ای که در اختیار دارند گذاشته اند ؟ به اینکه در کتابها چه معجونی به خورد دانش آموزان داده میشود فکر کرده اند؟ به متضاد یا حتی متناقض بودن برخی آموزه های رایج در مداری و رفع و اصلاح انها فکر کرده اند؟ به کاربردی بودن دروس و اینکه بعد از دوازده سال یک عنصر کارامد تحویل اجتماع بدهند تا در عنفوان جوانی و ورود به اجتماع ، غرور و شادابی و انرژی اش لگد مال معضل ناکارآمدی و بی فایده بودنش برای اجتماع نشود فکر کرده اند؟ آیا همه بزرگان و صاحبان فکر و اندیشه ما به وظیفه تعلیمی و تربیتی خود همانگونه که در کتابها و متون دینی و در سیره انبیا و امامان و بزرگان خوانده اند و برای ما واگویه میکنند عمل میکنند ؟ آیا هر روز مخاطبین خود را را با یک نکته تربیتی و اجتماعی کاربردی راهی خانه کرده اند ؟ آیا آنها که پاسخشان خیر است تاکنون سبک و محتوای کاری خود را آسیب شناسی جامع و کاملی کرده اند تا به فرموده معصوم هرروزمان بهتر از دیروزمان باشد؟ آیا همه پدر ها و مادر ها ، معلم ها ، روحانیون و مدیران فرهنگی و رسانه ای و همه کسانی که نقشی در این بین و دستی بر آتش تنور تعلیم و تربیت دارند فکر کرده اند که خود چقدر به چیزهایی که میگویند و از دیگران توقع دارند عمل کرده اند ؟ آیا توانسته اند حداقل خود برای اطرافیان الگویی باشند، تا لااقل حرفی که میزنند از دل برآمده باشد تا لاجرم هم بر دل نشیند؟و رطب خورده منع خرما نکرده باشیم؟ آیا توانسته ایم پس از اصلاح رفتار خود و رفع عیوب و ایرادات خود در گام اول ، با برخورد و رفتار صحیح بعد از هر نهی از منکر و یا هر امر به معروف مخاطب خود را به فکر و اندیشه واداریم و وجدانش را در جهت اصلاحش بیدار کنیم و خواسته یا ناخواسته در جهت تکرار و یا تشدید رفتار و رویکرد نامطلوبش تهییج و تشویقش نکنیم و به ورطه لجاجن نیندازیمش؟یا ناخواسته و بعضا با مسلمان تر از قران و پیامبر و امامان شدن و سخت گیری های بی مورد و ایجاد محدودیت های بی مبنا و بی ریشه و توصیه نشده زمینه دلزدگی را در بین برخی جوانان فراهم و النهایه احکام را در نظرشان لوث و غیر منطقی جلوه دادیم و کار را برای خودمان سخت کردیم و امروز به همان حال قبل نیز راضی شده ایم. اصلا آیا اکثریت افراد ، مراجع و مراکز مسول معمم و مکلای ما! در فرصتهایی که در اختیار داشته اند توانسته اند منکر بودن یک منکر را به طور منطقی برای جامعه تبیین کنند و یا معروف بودن یک معروف را ؟ یا اینکه مشکل عمده ما در نهی از منکرها این است که مرتکب و یا حتی در برخی موارد بخش قابل توجهی از اجتماع نظاره گر! نسبت به منکر بودن این منکر بی اعتقاد شده و به همین دلیل نهی از آن را نیز بر نمی تابد و یا در حالتی بهتر حداقل با ناهی همراهی نمیکنند؟ در امر به معروف هم همینطور . در حالی که ضرورت ، اهمیت و تاثیر بکارگیری صحیح این دو فریضه با رعایت و در نظر گرفتن لوازم و مقدمات آن و دامنه مصادیق آنها بسیار فراتر از سطح پیش پاافتاده ایست که عده ای سعی در القائ آن به جامعه دارند؟ آیا اکثریت ما توانسته ایم به اکثریت جامعه بپذیرانیم که بیرون بودن حتی یک تا مو حرام است ؟ چه برسد با گوش و گردن و دست و بازو و ... ؟مرتکب آن پیش از آنکه منفور جامعه باشد، منفور خداست. آیا پذیرفته اند عدم رضایت خدا از عدم رضایت مدیر و معلم و پلیس و دادگاه و شوهر و پدر و مادر و ... مهمتر است و حتی اگر همه اینان کور و کر و لال باشند و غافل و بیخیال ، باز هم هیچ چیز ما پنهان از دایره رصد خدا نیست؟ قبول کنیم تعدادی از ما همه این علل و عوامل و تکالیف و نقشها را رها کرده و صرفا چسبیده ایم به قوه قاهره نیروی انتظامی و دادگاه . نقش و تاثیر و وظیفه نیروی انتظامی و دستگاه قضا در این بین جای خود را دارد ولی در شرایطی که یک دختر یا پسر عقده ای یا صرفا بد پوشش از سر تا ته خیابان با صدها نگاه حریص هوس آلود و لبخند تایید و حداکثر نگاههای بی تفاوت روبرو میشود ، از پلیس چه توقعی می توان داشت؟ همه با تمام قصورها و تقصیرهای مان همه چیز را به حال خود رها کرده و یک یک توپ ها را در زمین پلیس انداخته و از بیرون گود هر روز در حمایت از آن بیانیه میدهیم و خطابه میخوانیم و امضا جمع میکنیم و سال به سال دریغ از پارسال و طلبکارانه راست راست راه میرویم و ذوق میکنیم به اینکه افاضاتمان تیتر فلان سایت و روزنامه شده ، غافل از اینکه سر در برف کرده ایم و ... من ضمن اعتقاد به لزوم توجه جدی به مساله حجاب و عفاف در جامعه به خصوص در کشور ما که با همه این شرایط و کاستی ها و نارسایی ها توانسته الگویی برای مسلمانان و انسانهای آزاده و افکار مستقل عالم باشد ،معتقدم برخوردهای پلیسی صرف راه حل موثر و کاملی برای ریشه کنی این مساله نیست. به نظر من همانطور که حضرت آقا بارها تاکید کرده اند باید در همه چیز بازنگری و تحول ایجاد کنیم . اول با خودسازی در خودمان که رطب خورده نباشیم و سپس آسیب شناسی عملکردهای جمعی مان در نظام آموزشی و تربیتی حوزه های علمیه،در نظام آموزش و پرورش و دانشگاه به خصوص در حوزه کارا و کاربردی علوم انسانی، همگی خروجی های کار خود را ملاحظه و بررسی کنند و ببینند این بود آنچه که به دنبال آن بودیم ، ببینیم اشکالات کار و نکات مهمی را که از آن غافل بودیم ، تجربه های موفق را بررسی کنیم و عمیقا الگو بگیریم نه اینکه کورکورانه تقلیدشان کنیم بی آنکه ضرافتها و شان نزولهایش را درک کرده و مورد توجه قرار داده باشیم.سپس برای نظام اداریمان برنامه ریزی کنیم . این نشود که اکثریت قاطع بدنه یک دستگاه حاکمیتی و فرهنگی یا برنامه ریزی ی ما بیگانه و بی اعتقاد با اهداف و برنامه های ما باشد و صرفا بودجه ها را صرف کنیم و به گزارش دادن و گرفتن اکتفا کنیم و از سالها به نامها و عنوانها اکتفا کنیم. کارها و فکرهای خوب را ببینیم و اشاعه دهیم و به صاحبان آنها میدان بدهیم و سنگها را از پیش پایشان برداریم برای صاحب فکر و برنامه خوب نوکری کنیم و به همه عوامل موثر در خوب یا بد تربیت شدن یک جوان توامان نگاه کرده و سپس برنامه ریزی کنیم ، همگان را به شکل مطلوب از وظایفشان آگاه کنیم و به آنها پیشنهاد ها و راهکارهای معقول و دارای توجیه ارائه بدهیم. همچنین در این وانفسای هجمه های رسانه ای و ماهواره ای شرق و غرب ، در صدا و سیما که قرار بود یک دانشگاه عمومی باشد نه مدرسه غیر انتفاعی! با برنامه سازی ها و نگاه های جزیره ای و بعضا غیر هوشمندانه ، منفعلانه و کنترل و مدیریت نشده ،با این مکافات قحطی رجال و برنامه! خواسته یا ناخواسته در یک شبکه رشته های شبکه دیگر را پنبه نکنیم . در یک دانشگاه که بدوا نگاه نمیکنند ببینند دانشجو چه میخواهد ، اول نگاه میکنند ببینند او چه نیاز دارد و سپس با ظرافت و تدبیر در خلال برنامه های متفاوت و حتی برنامه های دلخواه او آنچه را که نیاز امروز و فردایش هست را گنجانده و به سمت صحیح هدایتش میکنند نه اینکه هنوز بچه اسم امام و اصول و فروع دینش را یاد نگرفته ، اسم ده ها و بلکه صدها بازیگر و فوتبالیست خواننده و کوفت و زهر مار را با تلفظ صحیح آن یادش بدهیم.البته این مهم با میدان دادن به افراد و افکاری که خود گمراه و به دنبال گمراهی نباشد ممکن است نه کسانی که خانوادگی نافشان در صدا و سیما بریده میشود و پسر پا جای پدر و دختر پا جای پای مادر میگذارند و میشوند آقا و خانم دوربین و خانواده صدا و سیما !! آنوقت دیگر در کنار این سیاهی لشگر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی صاحبان صدا ممنوع التصویر نمیشوند! و معدودی بچه سالم و با دغدغه مجبور نمی شوند جور این خانواده ای که هم نویسنده دارند و هم کارگردان و هم تهیه کننده و هم بازیگر را بکشند و با یک دست چند هندوانه بردارند و سه چهارتا تا سه چهارتا بشینند و برای 70 میلیون آدم و بلکه جهانی! برنامه بسازند و آبرویی برای رئیس و اسلام انقلاب بخرند. تازه اگر با چهار تا برنامه گل به خودی دیگر این به آن در نشود. اینطوری دیگر واقعا یک دانشگاه عمومی با کلی استاد داریم و لازم نیست برای هر آدمی که سرش به تنش بیارزد و یک رحیم پور و پناهیان و ... از گوشه و کنار کشور تنها در بیست و چها ساعت معادل دویست و چهل ساعت تقاضای برنامه و دعوتنامه بیاید و دو نفر دیگر همراه و همکار شناخته شده پیدا میکنند از این قحطی هم رها میشویم. آنموقع دیگر روح احساس مسولیت به آغوش همه عناصر موثر در شکل گیری یک اجتماع سالم و مدینه فاضله باز میگردد و پدرها و مادر ها با وظایف و تکالیف خود و راهکارها تربیت صحیح و الگوهای تربیتی موفق از تولد بچه تا ازدواجش و ... اشنا شده اند و روحانی و معلم و پلیس و وزیر و وکیل و ... همه در کنار دغدغه داشتن ، کاردان و کارآمد و آگاه تر نیز شده و بار از روی دوش یکنفر برداشته میشود و اقلیت محض عقده ای های هنجار شکن لجوج هم حسابشان از جماعت سابقا غفلت زده ای که دیگر بیدار شده و به خیر و صلاح خویش و جامعه خویش آگاهتر شده اند جدا میشود و برخوردهای پلیسی و قضایی هم محدود تر و برخوردارتر از حمایت عمومی میشود. ..... متاسفانه در سایر مشکلات و ناهنجاری های دینی و اخلاقی و اجتماعی دیگر نیز مشکل ما همین است. و النهایه اینکه برای عمل کردن باید کمی بیشتر فکر کرد ،که لحظه ای تفکر از هفتاد سال عبادت افضل است. والعاقبه للمتقین شهید مطهری که مغز متفکر و یکی از معماران نظام جمهوری اسلامی ایران بود در شهر فریمان به دنیا آمد, پس از تحصیل مقدمات, راهی حوزه علمیه قم شد و از محضر بزرگانی چون آیت الله بروجردی, علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی بهره برد و در همه این سالها ضمن تحصیل علوم مختلف به تزکیه و تهذیب نفس پرداخت چنانکه به روشن بینی و هوش و ذکاوت و دقت علمی کم نظیری دست یافت. با شروع نهضت اسلامی ایران از سالهای 42 و 1341 شهید مطهری نیز فعالانه وارد صفوف نهضت شد و اوج فعالیت هایش در 15 خرداد 1342 بود که توسط ساواک دستگیر و زندانی شد و پس از آزادی نیز تمام هم و غم خود را مصروف تشکل نیروهای مبارز و مسلمان و حفظ نهضت از آسیب ها و انحرافات کرد. در این سالها, استاد به تبیین فرهنگ اسلامی در جامعه پرداخت و در پایگاه های مختلف مخصوصا حسینیه ارشاد , مسجد جاوید ، مسجد الجواد و ... به آگاهی بخشیدن به نسل جوان و دیگر اقشار جامعه ایران پرداخت تا اینکه در سال 1351 توسط ساواک دستگیر و ممنوع المنبر شدند. با این همه استاد فعالیت های خود را ادامه داد و رابط اصلی امام امت (ره) در کشور با مردم و گروه های مختلف و هدایت کننده خط فکری نهضت به شمار می رفتند و در آستانه انقلاب نقش بسیار مهمی را در شورای انقلاب و ... در پیروزی انقلاب ایفا نمودند. سرانجام این مبارز خستگی ناپذیر و دانشمند و فقیه عالی مقام به دست جنایتکاران جاهل گروهک "فرقان" در شب دوازدهم اردیبهشت 1358 به شهادت رسید. شهید مطهری دارای خصوصیات منحصر به فردی بود که مهمترین آنها جامعیت ایشان بود به طوریکه در همه صحنه های عملی و نظری حضور فعال داشتند. از ایشان آثار گرانقدری در زمینه های مختلف به جای مانده که همواره تبیین کننده اسلام ناب محمدی (ص) و دارای دقت , ظرافت , روشن بینی و جامعیت کم نظیری بوده و هست .
Design By : Pichak |